سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس دانش خود را به رخ مردم کشد، خداوند او را روز قیامت انگشت نما کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 89 خرداد 31 , ساعت 5:0 عصر
 مدیرعامل مستعفی باشگاه تراکتورسازی تبریز گفت: امیدوارم ادامه برنامه پنج ساله باشگاه که در نهایت کسب مقام قهرمانی آسیا است محقق شود.

متن نامه ناصر شفق پس از استعفا از مدیرعاملی باشگاه تراکتورسازی به شرح زیر است:

"هوالمعشوق

باد را بگو نسیم گون بوزد، قاصدک ها دلشان نازک است به صـدای باد خوابـشان آشفته می شـود. تن بی تن پوش لاله ها را بنگر! گرچه گرمند و زیبا هنوز، لیک وقت سفر است درنگ جایز نیست. یک دشت پر از لاله با ملائک، خواب از چشم مهتاب می رباید. آفتاب صبحگاهی، مهربان منتظر است. ابرها را بگو پائین بیایند، پائین تر … دشت پر از لاله، معبد فرشته هاست...می بینی چقدر آرام و ناز خوابیده اند … می خواهی اشک هایم بالش لاله ها باشد؟ …

باز بگو آرامتر … برادرم دست ندارد … پایش زخمی است … پدرم کجاست؟ چرا صدایش خش دارد؟ … گلویش پاره است !!… شوی ام دلش ترک برداشته با گلوله … برای بچه هایم ؟! پسرم بدون پیشانی بند هم زیباست!!! نه اینکه مادرش باشم و بگویم … تن بی سر پیشانی بند نمی خواهد ...

دخترم گریه مکن، اشک مریز … ببین بابایت چه لبخند ملیحی دارد!! … یک آسمان ابر شلوارپوش، خنده کنان ، ناز کنان … مهر تابان ، ماه مست … کوه حیران، رود و صحرا، دست در دست …

دُرناها هم! گرچه فصل خُرماست آواز غریبی زمزمه کنان با بال و پر … چون ملائک … از فرش تا عرش … یک جهان " جهان آرا "… با ستاره هایی روشن تر از چشم خورشید نامش " باکری " یادش "همت " نازش زینت دل و دین " زین الدین " با خرازی ... شفیع زاده ... یاغچیان... تجلایی... وگل های دیگر ...

جناب آقای مهندس علی کفاشیان
ریاست محترم فدراسیون فوتبال

تقدیر بر این بود که در دوران ریاست جنابعالی بر فدراسیون فوتبال ایران پدیده دوست داشتنی فوتبال تیم تراکتورسازی دوباره متولد شود و آن هم چه تولدی پر شکوه، با ابهت زیبا و باوقار ... سهند و سبلان و .... دماوند هم.... تراکتور فرزند آذربایجان نذر حضرت زهرا(س) ،مهد شیعه ، مشهد عارفان ، شهر عاشقان ، خاکش سرمه چشم ایران زمین ... هوادارانش ... دلشان پاک وقلبشان بی آلایش ... و روحشان به بلندای آفتاب عالمتاب ... قامتشان رعنا ... توگوی تن "عباس " است تناشان... بلند اختر ونکومنظر ، دوش به دوش ، کتف به کتف، پی هم زنجیروش به آئین سیاوش، سینه زن پرچمدار کربلا، ابولفضل علمدار... به اشارت قافله سالارکاروان ... فرزندخلف امام(ره) "رهبر فرزانه انقلاب " جان فدای ایران می کنند...

و باز تقدیر بر این بود که در زمان آن عزیز و ارجمند از این باشگاه مردمی که همچون پاره تنم می ماند جدا شوم و به رسم یادگار گزارش کوتاهی از آنچه در این مدت کوتاه سپری شد به امانت به نسل آینده وا می گذارم ...

تلخ و شیرین ... هرچه بود گذشت ... این باشگاه را در زمانی تحویل گرفتم که دو کارخانه بزرگ آذربایجان تراکتورسازی و ماشین سازی تصمیم بر عدم تیمداری داشتند... دو راهی مانده بودم و تصمیم سخت ، لیک با توکل بر خدای لایزال به دنبال یک صعود رویایی بودم ... چرا که تیم محبوبم هشت سال بود که رنگ برتر ندیده بود و در شهرم حال وهوای "قوری گل " خشکیده بودو درناها به قصد نوشیدن آب در آن اتراق نمی کردند...

به همت هواداران پر خروش آن و حمایت مسئولین کارخانه بالاخص آقایان محمدرضا زمانلو و صفر نژاد و محمودی، کنعانی ومسئولین استان و بالاخص دکتر فرهنگی وسرداران گرامی شاکری ، ششگلانی و سردار دلاور لشگر عاشورا علی اکبر پورجمشیدیان، مهندس غفاری و دکتر پزشکیان به لیگ برتر آمدیم...

و چه خون دلی خوردیم در این راه وقتی یک شهر مربی جوان این تیم را نمی خواستند با چه مرارتی آنچه را درست می پنداشتیم جایگزین مربی قدرتمندی چون "نادر دست نشان " کردم ... و وقتی در مقابل تیم شیرین فراز در تبریز سه بر یک باختیم و هیاهوی حیا کن و رها کن برای مربی سر دادند در یک تصمیم مدیریتی که منجر به قهرمانی لیگ یک گردید قرار داد فصل بعد مربی تیم کمالوند را تنظیم نمودم چون به این مربی اعتقاد داشتم و می دانستم بار ما را از زمین برخواهد داشت.

... لیگ برتر شد و یک آسمان ستاره... با بوی پرستو که عطر اقاقی ها را به چهار برعالم می پراکند و تراکتور قهرمانم چون طاووس پای به هرکجا می گذاشت خیره می کرد رنگ چشمان دوستدارانش را ... و مایه فخر ومباهات آذربایجان شد این تراکتور...

جناب آقای کفاشیان

واقعیت آن است که آنچه می ماند نام نیک است و مهر پایدار و نیکی را خزانی نیست از آن روی که به نفس خود ارزش است و دل را دلبر است به آغوش خویش ... و اگر این باشگاه توانست چشم ها را به خود خیره کند از پی قدمتی بود که بزرگان و پیشکسوتان این باشگاه سال ها خون دل خورده بودند و در سرما و گرما برای اعتلای نام این باشگاه تلاش کرده بودند و بیرق این باشگاه را بر کنگره آفاق با نسیم باد آواز خوانده بودند از ایوب شارقی تا کریم باقری از هدایت مهابادپور تا واسیلی گوجا ... و من کمترین و کوچکترین آنها بودم ... و اگر آبرو نیز بر آن دادم و گناه ناکرده را در بازی ابومسلم به گواه همه همراهان به گردن گرفتم از این بود که محرومیت مربی و کسر ده امتیاز منجر به سقوط به لیگ یک می گردید.

به رسم آیین مردان مرد که در عرصه دارو برد، پدید می آیند دل در گرو محبت همه هواداران دوست داشتنی آن داشتم که چشم امیدشان بعد از هشت سال به این تیم دوخته شده بود و ناجوانمردی بود که در آئین جوانمردان تاریخ چشم از حقیقت هستی بپوشم و فقط گلیم خود را از آب بیرون بکشم.

جناب آقای کفاشیان

مردم در قصه هایشان همیشه به پاکی حقیقت قسم می خورند و به هیمنه قدرت حتی اگر در خاک دفن شده باشند چه جمله ... مردم در قصه هایشان همیشه به پاکی حقیقت قسم می خورند و نه به همینه قدرت، حتی اگر در خاک دفن شده باشد !!

چه جمله زیبایی دارد آن "پیر دیر " که مبادا بگذارید کسانی که از جبهه و جنگ و جهاد گریزان بودند حاکم بر سرنوشت کشور باشند ... چه قهرمانان واقعی که در آن معرکه بی بدیل با کلماتی از جنس نور آواز می خواندند،در گرما با سفیر گلوله ها ... و وقتی کلام و شعراز آواز باز می ماند، موسیقی آغاز می شد به صدای چکاچک شمشیر ها ... و وقتی موسیقی هم باز می ماند از سرودن خمپاره ها ، رقص آغاز می شد ... دست افشان، پای کوبان ، آن هم میان خون، بی دست و سر ... عجبم نخورده باده، مستان مستان می شوند...

و در خاتمه لازم می دانم تشکر کنم از همه مسئولین نظامی، انتظامی،امنیتی و اداری استان بالاخص نماینده ولی فقیه امام جمعه محترم استان حضرت آیت ا... مجتهد شبستری و استاندار محبوب و ورزش دوست جناب آقای دکتر بیگی و نمایندگان محترم مجلس آقایان فرهنگی ،رحمانی، منادی، پزشکیان ، خدادادی ، اکبر نژاد ،حجه الاسلام و المسلمین جناب حاج آقا تاج الدینی معاونت محترم رئیس جمهور ،رئیس و معاونین محترم سازمان تربیت بدنی آقایان دکتر سعیدلو، دکتر سجادی و غلامعلی تاجیک ریاست محترم حراست، رئیس و اعضای هیات رئیسه محترم فدراسیون و بالاخص مهندس کفاشیان ، جناب آقای عزیز محمدی و دبیر کل محترم محمد مهدی نبی عزیزان در استان آقایان دکتر آژیده ، اشرف نیا، نجفی، دبیری ، سردار نوین ، ششگلانی، مهندس ابراهیمی ، اکبر غفاری همه نمایندگان مجلس شهرهای آذربایجان، کادر باشگاه و کادر تیم های پایه و بالاخص صادق پور حسین و سرپرست کادر فنی تیم بزرگسالان و بازیکنان و لیدر های پرتلاش و تک تک هواداران پرشور و فهیم و کلیه رسانه های کشوری و بالاخص رسانه های محلی و رئیس اداره صدا و سیما جناب آقای مهندس نواداد،که هرکدامشان در قلب من جای ویژه ای دارند تشکر و قدردانی می نمایم و دست یکایک آنان را می بوسم و هم اینک بزرگترین و مهمترین افتخارم این است که خدمت گذار این باشگاه بودم و تا ابد هوادار، طرفدار و وفادار این باشگاه مردمی خواهم ماند (و کد هواداری " یک " متعلق به اینجانب می باشد).

و از همه هواداران عزیز می خواهم با مسئولین جدید باشگاه همکاری نمایند و امیدوارم ادامه برنامه پنج ساله باشگاه که در نهایت کسب مقام قهرمانی آسیا و اهتراز پرچم مقدس و سه رنگ جمهوری اسلامی ایران منجر خواهد شد محقق شود. قلبم ریخت و نریخت به فردای دور ، به آسمان پر ستاره در فراسوی خیال . من بودم و دل و یک بغل مهر و من می ترسم از گناه و نفرین که می توانستیم به مهر، آباد کنـیم صد جهان را با صد " جهان آرا " با " باکری " ، " همت " ، با " خرازی " و " زین الدین " . شفیع زاده ... یاغچیان... تجلایی... وگل های دیگر ...

و اقرار کنم هرقدمی اگر مثبت جلوه کرده است به عنایت ورحمت پروردگار عالمیان توبه پذیر و پرده پوش معصیت بوده است... "

یل یاتار طوفان یاتار
یاتماز تراختور پرچمی
یا علی
ناصر شفق



لیست کل یادداشت های این وبلاگ